بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

لحظۀ دیدار نزدیک است ؛

باز من دیوانه ام مست ـم ؛

باز می لرزد دل ـم ، دست ـم ؛

باز گویی در جهان دیگری هست ـم ...


پ ن : قفس ِ تن چو شکستی دگر آزاد و رهایی ...

پ ن : ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر ِ دوست ...

پ ن : 1391/12/8 اومدم  اینجا ؛ 1394/7/26 میرم .

پ ن : و آخِرُ دَعوانا عَنِ الحمد لله رَبِّ العَلَمین : )


  • باران بهاری

انگار همه کس و همه چی مأمور شد ـن تا یه چیزو برا ـم تکرار کن ـند ...

خدا رو شکر که می فهمم چی میگن ...

باشه ... 

امیدوارم توان ـش رو داشته باش ـم.



  • باران بهاری

تا دیر وقت داشت ـیم تو تلگرام حرف می زد ـیم.

از یه موضوع ساده و پیش پا افتاده تا مباحث پیچیده فلسفی ...

تقریبا داشت صبح می شد که خداحافظی کرد ـیم.

بعد ـش حس کرد ـم خوشحال ـم که یک ـی مث ِ من فکر می کنه و حداقل تو این مورد تنها نیست ـم.

از طرف ـی دل ـم گرفت که چرا باید اینطور باشه که به این نتایج برس ـیم...


پ ن : چه خوب که خدا همیشه بیدار است / - نه خواب سبکی او را فرا می گیرد نه خواب سنگینی/ سوره بقره آیه 255 -


  • باران بهاری

حس خوبی پیدا کرد ـم 

وقتی که بعد از مدت ـها به این طرف و اون طرف ِ نت سر زد ـم و دید ـم خیلی ـها جویای حال ـم بود ـند ...

خوشحال شد ـم که نبودن موبایل باعث نشد ـه بود از یاد ِ خیلی ـها بر ـم ؛

جوری که نگران ـشون کرده بود ـم و  احوال ـم رو پرسید ـه بود ـند.

از طرف ـی در این مدت ِ نسبتا طولانی فهمید ـم نبودن ِ تلفن ِ همراه مزایایی هم داره.


پ ن : خلوت کرد ـن و تنهایی و دوری و گاه دوست ـی ...


  • باران بهاری

چند جمله برای دل تو داداش جون!


اگر خدا را می خواهی باید از خودیّت ِ خودت بگذری.

اول سفر الی الله سحرخیزی ست.

حب دنیا و حب خدا در یک دل جای نمی گیرد ؛ باید از یکی از آن ها گذشت.

هرچقدر ایمان مومن ترقی بکند  یک غصه ای بر او مسلط می شود که نکند حجابی بیاید و بین او و محبوبش جدایی بیافکند.

همه نداهای حضرت حق بیایید است ؛ فقط باید همت کنید.

اگر در زندگی تان شکاف هایی ست دلیل آن این است که از بندگی تان برای خدای متعال کم گذاشته اید.


پ ن : این کتاب مجموعه جملاتی از آیت‌الله حق‌شناس تهرانی است که در 48 صفحه قطع جیبی راهی بازار نشر شده است.

  • باران بهاری

بعد از اون روز ، روال همه چی تغییر کرده ؛

شاید روزی نیست که به حرف ـای ح.خ فکر نکن ـم.

یه وقت ـایی باور ـم رو از دست میدم ؛

یه لحظه ـهایی تحمل ـش سخت میشه ...

صحبت ـایی که با بچه ـهای یونی کرد ـم برا ـم مرور میشه و باز میگم : خدا رو شکر ...

از کار ِ خود ـم خنده ـم میگیره ؛

ح.خ  کل ـی حرف زد و توضیح داد ؛ بعد گفت : فهمید ـی یا نه ؟ من ـم - در حال ـی که گریه می کر ـم - جواب داد ـم : نه! ... بعد هردو ـمون خندید ـیم ...

گاه ـی فکر می کنم ندونستن یه چیز ـایی باعث میشه همه چی راحت و سریع بگذره ؛ اما وقتی بدون ـیم چه خبر ـه هر ثانیه مثل ساعت ـها طول میکشه.

دارم سعی می کن ـم به ـش فکر نکن ـم اما شروع دوباره ی سر درد ـهام نشون مید ـه سعی ـم به اندازه ـی کافی جواب نداد ـه.


پ ن : لبخند ـهای شادی و غم فرق دارند ؟ ...

پ ن : به گمان ـم ساعت ـها خواب اند ... چرا نمی گذرد ...؟

پ ن : آرام ـم ... آرام ِ آرم ... اما ناآرام که باش ـم طغیان می کن ـم ...


  • باران بهاری

رو مبل نشسته بود و با ر.م یه سری چیزا رو تو تبلت ـش می دیدند.

یهو سر ـش رو بالا آورد و برا ـم خوند : 


گزیدم از میان مرگ ـها اینگونه مردن را

تو را چون جان فشردن در بر ، آنگه جان سپردن را


پ ن : هر از گاه ـی از این شعرا می خونه. گفت یه گروه پیدا کرده که تو ـش تک بیت های خاص می نویسند. 

پ ن : من اما دیگه حال و حوصله ی شعر هم ندارم ...


  • باران بهاری

مبارزه کردن کار ِ سختی ـه ؛

خصوصا اگه حریف سرسخت و قدرتمند و لجوج باشه .


پ ن : دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ...


  • باران بهاری

یا ضِیغَم المُهَمهَمُ یا ناصِر النَّبی

یا فارِقَ الکَتائِبُ و یا قاتِلَ القَوی

یا قاهِر العَدُوُّ و یا والِیَ الوَلی

یا مَظهَرَ العَجَائِب و یا مُرتَضی علی


پ ن :  قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِکْرِی عِبَادَةٌ وَ ذِکْرُ عَلِیٍ‏ عِبَادَةٌ وَ ذِکْرُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ 
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ذکر خداوند عزّ و جل عبادت است و ذکر من عبادت است و ذکر علی - علیه السلام- عبادت است و ذکر امامان - علیهم السلام - از فرزندان او عبادت است.*

*منبع : مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج‏36، ص370.

 پ ن : اگر به دار ِ زلف ِ او  سر شود از حضور ِ من ، چنگ و رباب می شود مرثیه خوان ِ گور ِ من ...


  • باران بهاری

روز ـها دارن به سرعت میگذرن ؛

هرکدوم یه جور.

میگه :

 خدا همون چیزی رو که آدم ـها می خوان به ـشون میده و اون ـها رو در مسیری قرار میده که دلخواه ـشون ـه.

آدم ـها همون چیزی رو بروز میدن که در درون ـشون هست و خواهان اون هستند.

...

به جایی که ایستاده ـم نگاه می کنم و با خود ـم میگم :

 من از خدا چی خواست ـم که الان اینجا ـم ...؟

چقدر برای رسیدن به خواسته ـها  و علاقمندی ـها ـم تلاش کردم ...؟


...

 ذهن ـم پر شده از موضوع ـات مختلف که باید در فرصت مناسب طبقه بندی بشن. 

دارم به آخرین بحث با ش.م - در مورد جبر و اختیار- فکر می کنم . 

به مسیری که تو ـش هستیم ؛

به پله ـها و ...


پ ن : بستن چشم ـها راحت نیست وقتی هنوز می بینند .

پ ن : رنگ باخته اند جاذبه ـها برای ـم.


  • باران بهاری