بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۵۰ مطلب با موضوع «دلنوشت» ثبت شده است

داشتم ترجمه اشعار نزار قبانی رو می خوندم که دلم خواست به زبان اصلی بخونمشون ؛

ترجمه هرچقدر هم که فصیح باشه حسی رو که زبان اصلی داره منتقل نمی کنه ...

البته وقتایی که هیچی نمی فهمم خیلی کمک کننده ست ولی بازم در کنار اصلش.


پ ن : و لا تحسبی قلبی أن تحجر / دعینی أراک کما أتصور ...


  • باران بهاری

نَقل ِ امروز و دیروز نیست ؛

یه مدته تو وجودم تکرار می کنم : به من چه ... بی خیال ... بهش فکر نکن ...

انقد خوبه ؛ اصن آرامشی داره برا خودش ...


آدمی که هرچیزیُ میگه به راست و دروغش فکر نمی کنه

دروغگو ابله نیست ولی اونی که بهش اعتماد و باورش کنه ابله ـه ...


پ ن : هرکسی آن دروَد عاقبت کار که کِشت ...

پ ن : حکایت نخوردیم نون گندم ...

پ ن : خودم که نه ولی چشمام میخندن و میگن : اوهوممم ؛ تو که راست میگی ...


  • باران بهاری
یه ظرفه ؛ بستگی به خود ِ آدم داره که این ظرف چقد بزرگ باشه ...
چون هم عرضه می خواد که چیز بیخودی  توش نریزه و بدونه با چی پُرش کنه ، هم زور می خواد که بتونه بلندش کنه ، هم طاقت که نگهش داره ؛ اوهوممم ... دل ِ آدم یه ظرفه ... ببین با چی پُرش می کنی ... زورت می رسه اونی رو که توش ریختی نگه داری؟ ... تحمّل سنگینی ـشُ داری ؟ ... اگه داری که به قول داش مشتیا : "دمت گرم ؛ برقرار باشی" ، اگرم نداری زور بیخودی نزن که فقط خودتُ اسیر می کنی و بیخودی معطل می شی ...
بعضیا مث مسجدیای قدیم تو دلشون برا یکی دیگه جا می گیرن ؛ جوری که هر وقت یکی از راه می رسه رُک میگن ببخشید اینجا جای ِ کسی ـه تا طرف محترمانه راهشُ بگیره و بره ... بعضیام دلشون کاروانسرا ست و هرچه پیش آمد خوش آمد ... فقط وای به اونی که دل نداره یا دلش بن بست ـه .

پ ن : نذار ظرفتُ بدزدن ؛ بی دلی بد دردیه ...
پ ن : سِسِمی ِ قلبتُ از بَر کن و به هیچکس نگو ... بذار فقط با رمز ِ خودت باز بشه ...
پ ن : بیدل شو ولی بی دل نشو ...
پ ن : در پیش بیدلان ، جان قدری چنان ندارد / آری کسی که دل داد پروای جان ندارد / هاتف اصفهانی

  • باران بهاری
یکی از چیزایی که آدم باید بهش توجه کنه " خاصیت " ـه ؛ بله خاصیت !
فکر نکنم فرقی داشته باشه چیزی که مورد توجه قرار می گیره شخص باشه یا شیء باشه یا کار باشه یا اصن هرچیز دیگه ای ...  مهم اینه که خاصیت داشته باشه ... خب؟ حالا به این می پردازیم که خاصیت می تونه مثبت باشه میتونه منفی باشه و هیچ ربطی هم به آزمایش نداره ... بگو خب ... یکی از اون چیزایی که خیلی خاصیت داره و اتفاقا خاصیتش هم مثبته چوب لباسی ـه ... البته خواص زیادی داره ... ش.سوت ...

پ ن : امیدوارم منظورمُ رسونده باشم - اشاره به یکی از پُست های اون وقتام - ...
پ ن : می دونی یه چیزی تو وجودم بهم میگه : " اصـلن به تو چه که ... " ؛ راست هم می گه بخدا ... حس مادرانۀ مزخرفیه ...
پ ن : خودت چی فکر می کنی؟

  • باران بهاری

گاهی شرایط ایجاب می کنه در مورد موضوعی به تفصیل بحث بشه هرچند ممکنه ما خودمون با اون موضوع درگیر نباشیم و به ما مربوط نشه ؛ مثل بحث در مورد مهریه .

چرا باید مهریه زیاد باشه؟

اصلا چه تضمینی وجود داره بعد از ازدواج طرف یه جور دیگه نشه؟

چه فرقی داره مهریه 5 تا سکه یا 2000 تا؟

به نظر من خوبه که از همون اول دو طرف قضیه با دیدگاه مادی هم آشنا باشند.

مثلا یه خانمی سر کلاس می گفت برای دخترم خواستگار اومده و وقتی ما ازش پرسیدیم درآمد شما چقدره ناراحت شدن و کُلّ ماجرا رو بهم زدن ؛ بعدشم مادر داماد آینده گفته : " من 35 ساله دارم با شوهرم زندگی می کنم هنوز نمی دونم درآمدش چقدره ؛ این سوالا چیه؟ "

چه اشکالی داره سوال بپرسیم؟ شاید به نظر یه نفر بشه با 500 تومن یه زندگی رو چرخوند ولی طرف مقابل فقط پول پالتوش 500 تومن باشه. پس اینا دیدگاه مادی ـشون باهم فرق داره ... در مورد مهریه و عوض شدن آدما هم هیچ ضمانتی وجود نداره ولی برای دختر که داره از تو ناز و نعمت خونۀ پدری - در حد خودش -  جدا میشه ، این اطمینان رو بوجود میاره که اگه یه روز این زندگی بهم خورد میتونه تو این جامعه دوباره رو پاش وایسه چون ممکنه از حمایت قبلی خونواده ـش برخوردار نباشه.

و تعداد سکه یا مقدار مهریه هم بستگی به همین نظر مادی داره که ممکنه کسی انقدر از طرف خانواده تأمین باشه که بگه من اصلا نیازی ندارم و با 5 تا سکه هم راضی ام و ممکنه کسی دیدگاهش متفاوت باشه و حمایت گذشته رو از دست بده و به نظرش اگه یه روز بخواد تنهایی زندگی کنه باید 2000 تا سکه داشته باشه.

پس بهتره قبل از شروع بپرسیم ... راجع به هرچیزی که برامون مهمه و ممکنه بعدا مسئله ساز بشه سوال کنیم حتی دیدگاه های مادی!


پ ن : من نظر شخصی ـمُ گفتما ...

پ ن : بهتره قبل از ازدواج چشمامون رو باز کنیم و عیب های طرف مقابل رو پیدا کنیم - با این پیش فرض که قرار نیست هیچ تغییری رُخ بده - که آیا ما می تونیم با عیوبی که به نظرمون رسیده کنار بیاییم؟ و بعد از ازدواج باید کمک کنیم عیوب برطرف بشه ولی اگه نشد چشمامونُ ببندیم و سعی کنیم با هر عیبی که به نظرمون می رسه کنار بیاییم و فکر نکنیم ما قادر هستیم طرف مقابلمون رو عوض کنیم. البته " اگر می خوایم زندگی مشترکمون ادامه داشته باشه" !


  • باران بهاری

همه آدما از وقتی دنیا میان، کلی آرزو دارن واسه خودشون که انجامش بدن ...

زمان می گذره تا این که می بینن ای بابا پیر شدن و به هیچ کدوم از آرزوهاشون نرسیدن ...

بعد همون آرزوها رو واسه بچه هاشون می کنن.

شاید اونا کار نکرده پدر و مادرشونو انجام بدن ...

همون بچه بزرگ میشه می رسه به 18 سالگی.

به خودش می گه: خب من الان 18سالمه، باید یه اتفاق بزرگ رو رقم بزنم...

چشم رو هم می ذاره، می بینه شده 40 سالش و هیچ کاری هم انجام نداده...

می دونی؟ بیشتر آدمها زندگی می کنن که فقط بگذره ...همین!


پ ن : دیالوگ علی مصفا در فیلم چه کسی امیر را کُشت / ساختۀ مهدی کرم پور.

پ ن : شایدم اداشُ در میارن ؛ به قول لیلا : به زنده مانی می گذرونند ...


  • باران بهاری
داشتن خواهر نعمت بزرگیه ...
هرکی خواهر داره خدا بهش ببخشه .

پ ن : به قول یه بزرگی : هرچیزی خوبِش خوبه ... خواهر هم حتی!

  • باران بهاری

قبل از پیشا وقتی می خواستن برن خواستگاری ، بعد از اینکه کسی رو از نظر چهره و ظاهر، نشون می کردن می رفتن سراغ این که دختر خانم چه هنری دارن ؛ ینی فردا روزی وقتی وارد زندگی میشه می تونه اداره ش کنه یا نه ... حالا این هنر از آداب معاشرت و رفتار گرفته تا دستپخت و دوخت و دوز بحساب میومد.

اما امروزه اول می پرسن : چند سالشه ... چی خونده - ینی درس - ؟ اهل کجان؟ سر کار می ره یا نه؟ و ...

با اینکه خودم از طرفدارای پر و پا قرص تحصیل - جدای از توجه به جنسیت - هستم ، داشتم به این فکر می کردم که برای خانم ها، خانه داری یا همون هنر هاشون ـه که بایدحرف اول رو بزنه تا زندگی در حد بالایی موفق باشه. تحصیل می تونه این مسیر رو هموار کنه و درک مناسبی از موقعیت های مختلف زندگی به افراد خانواده بده ولی به تنهایی کافی نیست.


پ ن : خیلی خوبه که بتونیم یاد بگیریم از هرچیزی بجاش استفاده کنیم.

پ ن : یه کارایی اولویت هستند و یه فعالیت هایی مکمل!


  • باران بهاری

دلم برا امام رضا علیه السلام  تنگ شده ...

کاش روزی ـمون باشه و بطلبند به زودی به پابوسشون بریم. ان شاء الله.


پ ن : یا ثامن الائمه، شاها به ما نگاهی / از ما مپوش دیده، هر چند گاه گاهی

پ ن : من از هجوم ِ ناکجا آمده ام ...


  • باران بهاری
تو ولایت ما به اینجور آدما میگن کَلِ هزارخیالی ...
اونوقته که باید دستتُ صاف بگیری و با انگشت اشاره بهش راهُ نشون بدی و بگی از همون راهی که اومدی برگرد ...

پ ن : قرار نیست کسی چیزی بدونه الّا خدا پس منم هیچی نمی گم ... نترس!

  • باران بهاری