بخاطر یه پروژه مشترک و کاملا اتفاقی باهم آشنا شدیم . . .
البته قبلا سر کلاس spss دیده بودمش
شاید اون موقع حس خاصی نسبت بهش نداشتم
اونم مث خیلی از آدمای دیگه بود برام
اما این پروژه باعث شد یه کم بیشتر بشناسمش
فکر می کنم از نظر عقیده خیلی باهم فاصله داریم
البه پایه و بیس اعتقادیمون یکیه ، چون خودش می گفت :
" با اینکه در مورد دین هنوز به نتیجه ای نرسیدم اما وقتی تو موقعیت های وحشتناک گیر می افتم میگم یا فاطمۀ زهرا "
ولی خب تفاوت هامون هم زیاده.
تو این مدتی که شناختمش بچه پاک دل و خوبی به نظرم اومد ؛
خودش هم میدونه خیلی فرق داریم اما به من میگه : " موج مثبت دوسِت دارم "
دیروز وقتی داشتیم با بچه ها در مورد اینکه برای مامان هامون چی هدیه بخریم حرف می زدیم
ش.ت گفت : " ما روز جهانی زن داریم ، من به این روز اعتقادی ندارم " و از پله ها رفت بالا . . .
وقتی اومد بهش گفتم: " روز جهانی مادر هم داریم ؟"
خندید و گفت :
"شوخی کردم؛ من منظورم این نبود که با این روز مشکلی دارم؛ اما به نظرم وقتی یه روز خاص تو دنیا مث روز زن میذارن،
ینی یه جایی در حق زن ها اجحاف شده و نباید اینجوری باشه " و به نظر خودش ، میدونه که تا حدودی عقاید فمنیستی داره . . .
در مورد ش.ت و خیلی های دیگه سعی کردم به این حدیث پیشوای راستگفتار ششم شیعیان علیه السلام عمل کنم
که می فرماید :
کونوا دُعاة النّاس بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم 1
مردم را با ابزاری غیر از ابزار زبان - به دین حق و صلاح - دعوت کنید .
این حس برام خوشاینده که دیگران به خاطر اختلاف عقیده شون با من ،
حرفا و عقایدشونو برام سانسور نمی کنند و از اینکه باهام حرف بزنند نمی ترسند.
اما یه وقت هایی خودم برای خودم نگران میشم
حس می کنم بین خودی که هستم و اونی که باید باشم خیلی فاصله ست و این منُ می ترسونه . . .
1 : اصول کافی ج 2 ص 78 باب ورع
پ ن :
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد وای اگر از پی امروز بُوَد فردایی