تا حالا کاشان نرفته بودم
یه سفر یک روزه اونم با خ حال و هوای خودشُ داشت
پام تو اتوبوس دردش بیشتر می شد
برای همین سعی کردم به بدنم زاویۀ 120 درجه بدم و پاهامُ خم کنم و
بچسبونم پشت صندلی جلوئی که البته تا حدی اوضاعُ بهتر می کرد ؛
سر درد هم نور علی نور شده بود
بیشتر مسیر - مخصوصا راه برگشت - چشمم رو بستم و سَرمُ به بازوی خ تکیه دادم...
اول رفتیم خانه بروجردی ها
بعدشم باغ فین و حمام فین کاشان
از اونجا هم قمصر
اگه همسفرها یه کم درست درمون تر بودن می شد جاهای دیگه ای رو هم دید اما خب ما باید تابع جمع می بودیم ...
در مجموع خوب بود ؛ خصوصا که یکی از بچه های دوران دبیرستان رو دیدم که با دخترش اومده بود
اگه خودشُ معرفی نمی کرد عمرا نمیشناختمش اما اون منُ شناخت
گفت اصلا عوض نشدی ... حال بعضی از بچه ها رو ازم پرسید ... کلی خاطره برام مرور شد.
پ ن : تو یه روز نمی شه رفت جایی رو که اینهمه آثار باستانی داره دید و اومد که ...
پ ن : بعضی خاطره ها همیشگی اند ... نمی دونم چرا.