دیروز خانمش تماس گرفت که اگه هستید امروز یا فردا می خوایم بیاییم خونتون
گفتم فردا ناهار تشریف بیارید - برای همون روز از قبل برنامه داشتیم -
تعارف کرد و بعد از کلی اصرار قبول کرد و گفت که فردا - ینی امروز - زحمت می دیم
شاید اولش مث همه مهمونیا من برنامه ریزی کردم و برای اینکه چیزی کم و کسر نباشه یه کم استرس داشتم
حقیقتا هیچ وقت انقدر خوشحال و خندون ندیده بودمش
جوری که صدقه کنار گذاشتم که مشکلی پیش نیاد
شاید به جرأت بتونم بگم اولین مهمونی ایی بود که هیچ استرسی موقع بودن مهمونا نداشتم و بعد از برگزاری ـشم خیلی راحت بودم
شاید چون خودشون هم اهل رودربایستی نیستند
خدا رو شکر همه چی ردیف بود
براشون قهوه درست کردم
بهم گفت فال هم می گیری؟
گفتم نه : )
گفت تو که ارمنی نیستی ... فال هم که نمی گیری قهوه درست کردنت برا چیه؟
گفم خوردنیه دیگه ... : )
گفت پس برو حافظُ بیار که من برات فال بگیرم
براش حافظُ آوردم
گفت نیّت کن
نیّت کردم !
این غزل اومد :
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند که به بالای چمان از بن و بیخم برکند
حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند
هیچ رویی نشود آینه حجله بخت مگر آن روی که مالند در آن سم سمند
گفتم اسرار غمت هر چه بود گو میباش صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند
مکش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند
من خاکی که از این در نتوانم برخاست از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
باز مستان دل از آن گیسوی مشکین حافظ زان که دیوانه همان به که بود اندر بند
بگذریم که چقد وسطش مسخره بازی درآوردم و همه رو خندوندم
کلی سر به سرش گذاشتم
گفتم خانم بچه ها که فردا دارن می رن اصفهان بذارید برا شمام بلیط بگیریم برید سوریه
شما که قبلا سفرهای خارجی رفتید این دفه برید یه سفر زیارتی ؛ میگن شربت می دن ، اونم از نوع شهادت : )
کلی خندید و گفت تو فتوکپی برابر اصلی ؛ عین مامانتی.
گفتم نه! میگن بچه حلال زاده به داییش می ره ... مسئله وراثتیه و کاریش هم نمیشه کرد : )
بازم خندید و گفت من باید فکر کنم چجوری از پس زبون تو بربیام.
الان دخترش بهم اسمس زده که خیلی بهمون خوش گذشت
بخاطر همه چی خدا رو شکر می کنم ...
پ ن : رابطه مامان و دایی یه رابطه خواهر برادر معمولی نبوده تا جائی که وقتی دایی می ره سربازی مامان مریض میشه... کم اند خواهر و برادرای اینجوری...
پ ن : انگار ما هم مسافریم ...
پ ن : همیشه سعی می کنم بتونم خودمُ با همه جور سلیقه ای وفق بدم اما وقتی کسی مث خودم راحت باشه برای من هم راحت می گذره ...