برای نظر دادن تو وبلاگ س.م رفتم سراغ این شعر از فاضل نظری ،
به نظرم این ابیاتش به حال و هوای اینجا هم میخورد :
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست