تو جاده وقتی از کنار یه ماشین بزرگ - یه چیزی تو مایه های کامیون یا تریلی - رد می شدیم،
می گفت بوق بزن ؛ بعدشم دستشُ چند ثانیه میذاشت رو بوق و می گفت :
اینجوری که تو بوق زدی من که کنارت نشستم نشنیدم چه برسه به اون.
درحالیکه اگه یکی اینجوری برای من بوق بزنه فکر می کنم داره بهم فحش می ده ...
تو جاده وقتی می خواستم به یکی راه بدم تا رد بشه ،
می گفت اول راهنمای سمت چپ رو بزن و بعد آروم آروم برو به لاین سمت راستت ؛
گفتم پس چرا راهنمای چپ؟
گفت این کار ینی به ماشینی که داره از پشت میاد میگی بیا رد شو .
در حالیکه اگه یه خانم این کارو بکنه میگن ببین رانندگی بلد نیست ...
تو جاده وقتی دارم با سرعت بالا رانندگی می کنم - هر بار - متذکر میشه که اگه لاستیک ترکید یه وقت ترمز نکنیا،
فقط پاتُ از رو گاز بردار و فرمونُ محکم بگیر وگرنه ماشین چپ می کنه ؛
در حالیکه یادم نمیاد این چندمین باره که تکرارش می کنه ...
تو جاده وقتی خسته ست یه گوشه نگه می داره و جامونُ باهم عوض می کنیم
مثلا قراره یه کم بخوابه اما می فهمم که بازم دلش شور می زنه و خاطرش جمع نیست؛
در حالیکه رانندگی منُ تو جاده های مختلف ، تو شرایط آب و هوایی متفاوت دیده و میگه مطمئنم ...
تو جاده وقتی دم دمای غروب میشه میگه الان رانندگی خیلی خطرناکه چون نه هوا تاریکه نه روشن،
بخاطر همین آدم خطای دید پیدا می کنه ؛
در حالیکه خودم هم علاقه ای به رانندگی تو اون ساعت از شبانه روز ندارم ...
تو جاده وقتی نزدیکیای شهر میشیم میگه حواست باشه با اون سرعتی که داشتی رانندگی می کردی نمی تونی تو شهر برونی،
راننده ناشی تو سفرهای بین شهری زیاده بخاطر همین مراقبت بیشتری می طلبه ؛
در حالیکه اینجور وقتا حواسم هست اگه ترمز کردم دستم دکمه فلشر رو فشار بده ...
تو جاده وقتی یکی میبینه راننده - ینی من - خانمه و خودشُ - با چراغ زدن ، بوق و یا هر روش ممکن دیگه - می کُشه که بهش راه بدم،
میگه گاز بده و محل نذار ؛ فکر کن همیشه حق با توئه و کاری رو که فکر می کنی درسته انجام بده، اصلا هُل نشو ؛
در حالیکه چند مورد کل کل در زمینه رانندگی تو بزرگراه ها و اتوبان های درون شهری و بین شهری برام اتفاق افتاده
که طرف مقابل جامونده و فرصت نکرده از خجالتم در بیاد ...
تو جاده اتفاقای زیادی می افته ،
در حالیکه ممکنه همۀ سفر رو تحت تاثیر خودش قرار بده ...
پ ن : عاشق مسافرت تو شبم ؛ یه جوری که خوابم نیاد و خودمم راننده نباشم ؛
هوا جوری باشه که شیشه رو پایین بیارم و باد با نفسام قاطی بشه ...
پ ن : یه ترس مخفی همراه با سکوت تو شبه که برام دوست داشتنیش می کنه ...
پ ن : تو جاده باید یه همسفر خوب داشته باشی ؛ یکی که فکر و عقیده و علاقه ش باهات یکی باشه ...
پ ن : تو جاده گاهی دلم نمی خواد به مقصد برسم ؛ فقط دلم می خواد برم ...