بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
حرف هاش منو یاد خاطره سال های گذشته انداخت

از کتابخونه وزارت صنایع و معادن یه نسخه مهم تحقیقاتی رو امانت گرفته بودم
بدون اینکه مدرکی ازم داشته باشن مدت ها دستم بود
دیگه روم نمی شد برم پسش بدم ؛ یحتمل اگه می رفتم هم کلی جریمه ش می شد
این بود که رفتم پست کردمش
و به جای آدرس فرستنده آدرس دانشگاه رو نوشتم
که اگه یه وقت برگشت خورد -  که احتمالش کمتر از یک درصد بود - بره یه جایی که به درد  تحقیقاتشون می خوره


 دارم هنوز به حرفایی فکر می کنم که منو به گریه انداخت و نذاشت تا اذان صبح بخوابم ...

پ ن : دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت . . .
پ ن : به راستی که نخواهم بریدن از تو امید . . .


  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی