حرف هاش منو یاد خاطره سال های گذشته انداخت
از کتابخونه وزارت صنایع و معادن یه نسخه مهم تحقیقاتی رو امانت گرفته بودم
بدون اینکه مدرکی ازم داشته باشن مدت ها دستم بود
دیگه روم نمی شد برم پسش بدم ؛ یحتمل اگه می رفتم هم کلی جریمه ش می شد
این بود که رفتم پست کردمش
و به جای آدرس فرستنده آدرس دانشگاه رو نوشتم
که اگه یه وقت برگشت خورد - که احتمالش کمتر از یک درصد بود - بره یه جایی که به درد تحقیقاتشون می خوره
دارم هنوز به حرفایی فکر می کنم که منو به گریه انداخت و نذاشت تا اذان صبح بخوابم ...
پ ن : دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت . . .
پ ن : به راستی که نخواهم بریدن از تو امید . . .
از کتابخونه وزارت صنایع و معادن یه نسخه مهم تحقیقاتی رو امانت گرفته بودم
بدون اینکه مدرکی ازم داشته باشن مدت ها دستم بود
دیگه روم نمی شد برم پسش بدم ؛ یحتمل اگه می رفتم هم کلی جریمه ش می شد
این بود که رفتم پست کردمش
و به جای آدرس فرستنده آدرس دانشگاه رو نوشتم
که اگه یه وقت برگشت خورد - که احتمالش کمتر از یک درصد بود - بره یه جایی که به درد تحقیقاتشون می خوره
دارم هنوز به حرفایی فکر می کنم که منو به گریه انداخت و نذاشت تا اذان صبح بخوابم ...
پ ن : دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت . . .
پ ن : به راستی که نخواهم بریدن از تو امید . . .