بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

تقریبا یکی دو سال از من کوچیکتره

وقتی کوچیک بود به قورباغه می گفت "بورقابه "

برا همین بابا هر وقت می خواست حالشُ بپرسه می گفت : بورقابه چطوره؟

مامان تعریف کرد که بورقابه تو کشوری که بهش مهاجرت کردن  ،عاشق یه دختر غیر مسلمون شده ؛
مادرش هم بهش گفته  : اگه بخوای باهاش ازدواج کنی دیگه اسم منُ نیار ...


پ ن : چقد مادرا باید حرص و جوش بخورن ؛ آخرش هم معلوم نیست چی میشه ...



  • باران بهاری