بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

به ـم زنگ زده بود ؛

موبایل ـم سایلنت بود و نشنیده بود ـم.

به ـش اسمس زد ـم که ببخشید قضیه اینجوری بوده ، بیداری؟

خود ـش زنگ زد.

گفت داره میره کربلا ؛ حلال ـش کن ـم. 

گفت کمک کار م باش ـم تا غصه نخوره.

دل ـم گرفت.

نگران ـشم. کاش می تونست ـم کاری برا ـش بکنم.

گفت ـم : دعا کن ما رو هم بطلبند. 


پ ن : خدا می دونه تو دل ـم چه خبر ـه...


  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی