امروز یه روز خاص ـه.
شاید استرس و دلهره ای که برای یه آدم ِ دوست داشتنی از دیشب داشتم -تا مشکلی در عمل ـش بوجود نیاد و حال ـش خوب باشه - باعث ـش شد و تولد ن.م هم یک ـی دیگه از دلایل ـش باشه. به ـش زنگ زدم و تبریک گفت ـم . کلی سورپرایز شد و اینُ از صداش می شد لمس کرد. با این که تفاوت های عقیدتی زیادی باهم داریم اما از اون آدم ـهایی ـه که می تونم به ـش بگم "دوست جون" و واقعا دوست داشتنی ـه. به ـم گفت : " همیشه ازت آرامش می گیرم " ولی بی تعارف کسی ـه که خودش باعث آرامش ـه.
یه گروه در آن کتاب پیدا کردم که ادمین کالایی رو که درست میکنه میفروشه. تو ـش چیزی دیدم که دل ـم خواست بخرم و به کَس ـی هدیه بدم ولی به صورت سه بعدی، از یه طرف روم نشد و از طرف دیگه حس کردم مناسبت ـش گذشته و از طرف سوم سعی کردم اساسی جلوی خودم رو بگیرم و فقط بذارم این مسئله تو دل ـم بمونه.
ف.ص اسمس زده بود : " از خداوند برایت چیزی می خواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد " ؛ به ـش جواب دادم : " ینی چی می تونه باشه؟ شکلک ترس" ؛ جواب ـی که داد آرزوی قلب ـی من بود که امیدوارم محقق بشه و استرس این روزها ـم رو تموم کنه. / آمین.
پ ن : دوست داشتنی ترین آدم ـها اون هایی هستند که بی هیچ چشم داشت ـی خیرخواه همه اند.