بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

امروز - ناخواسته - از همه جا و همه کس  با هم حرف زدیم ؛

هیچوقت این کار نتیجۀ احساس ـی خوب ـی برا ـم نداشت ـه و نداره.

به ـش گفت ـم ارتباط ـمون رو با اون ـا کمرنگ کنیم ؛

تا حدی دلایل ـی که براش آورد ـم قانع ـش کرد ؛

 با توجه به وقایع و اتفاقات اخیر ، حرف و حدیث ـها و ... احتمالا رفت و آمد ـها کات بشه. 

یه مقداری از کارهای برنامه ریزی شده انجام شد ...

شاید مدت ـی بود اینجوری زندگی رو ندید ـه بود ـم ؛

دوباره به خود ـم یادآوری کرد ـم که قرار ـه بگذره ...

این یه گزینه ـست که من مدت ـها پیش انتخاب ـش کردم و امیدوار ـم که نتیجۀ فوق العاده ای خواهد داشت.


پ ن : گاه ـی فکر می کنم کاش مث برنامه های تلویزیونی که تو ـش مدت برنامه رو مشخص کردن ، مدت زندگی آدم ـها هم مشخص بود.

پ ن : مدام با خود ـم زمزمه می کنم : "زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست" ؛ اما وقتی به قسمت بعد شعر می رسم میبینم نمی تونم سیر بخند ـم ... 

پ ن : انقدر از سر و ته نوشته ـم تو ذهن ـم زد ـم که وقت ـی می خونم ـش به نظر ـم میاد جمله ـها ـش هیچ ربط ـی به هم نداره ... دی :  


  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی