امروز چندتا چیز جدید یاد گرفت ـم ؛ البته در باب آش ـپزی. - بسیار هم خوش ـم اومد : ) -
ر.م کنار دست ـم نشسته بود و من داشت ـم نوشته های سبز ـم رو مرور می کرد ـم.
گفت : هر کدومُ که دوست داری برا ـم بخون.
رفت ـم از اول و دونه دونه نگاه کرد ـم ؛
هر کدوم برا ـم خاطره ای رو - که شاید هیچ وقت نمرده بودن - زنده کردن ؛
با خود ـم فکر کردـم که فقط خود ـم نوشته ها ـمُ می فهمم
و دل ـم نمی خواد اونا رو - حداقل خود ـم - برای کسی بخون ـم.
پ ن : یاد یکی از شعرای نزار قبانی افتاد ـم که میگه :
مرد برای عاشق شدن
به یک دقیقه نیاز دارد
و برای فراموش کردن
به چندین قرن