بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

دیروز به طور شگفت انگیزی غافلگیر شدیم

ا.م اومده بود تهران و بعد از حدود یکسال دیدم ـش.

خیلی تغییر کرده بود ولی هنوز همون شر و شور گذشته رو داشت.


ر.م از صبح رفته بود بلیط بگیره تا اگه آقا بطلبند بریم مشهد.


اردیبهشتی ِ دوست داشتنی چند روزیُ تبریز بود و بعد از اومدن، کلی از آداب و رسوم خاص پذیرایی ِ اون ها تعریف کرد که در نوع خود ـش جالب بود.


پ ن : روزها شب میشن و شب ها روز و روزگار میگذره ؛ یه آدمایی می رن و یه آدمایی جاشونُ میگیرن و زندگی ادامه پیدا می کنه ...

پ ن : حس می کنم حسّ تعریف کردنم  کم کم داره خاموش میشه ...


  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی