من با تو به توحید دلی یکدله دارم
از عشق تو برگردن جان سلسله دارم
من قطره که از بحر فزون حوصله دارم
از بحر عنایات تو چشم صله دارم
ای پای تو پهلو زده خورشید سما را
بر فرق من خسته بسایان کف پا را
در هر صفتی اعظم اسمای الهی
اندر فلک قدرت نبود چو تو ماهی
عالم همگی بنده شرمنده تو شاهی
محتاج توایم از ره الطاف نگاهی
...
پ ن : شعر از صفای اصفهانی