بعضی روزـا هست که خودمُ ، نوشته هام و حتی روزمره گی هامُ مرور می کنم.
یه روزـایی اصلا خوب نمیگذرن ؛ انگار مفت مفت هدر میشن.
اما یه وقت ـایی هم هست که آدم خودش فکر می کنه هدر شده اما آخرش خدا به آدم صله می ده ، هنوز صبح نشده کام ـتُ شیرین می کنه که بفهمی پاتُ کج نذاشتی؛ که بفهمی ابرهای سیاه نمی تونند تا همیشه بمونند ...
پ ن : چقدر الان حسّ ِ خوبی دارم : )
پ ن : همیشه هم خواستن توانستن نیست ؛ گاهی نخواستن ، توانستن است.
پ ن : مگر می شود یک روز امام رئوف دل ـت را ببرد پیش خودش و آن روز بد تمام شود؟ ... - نمی شود! -