با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیرزمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
گاهی لازمه آدم خودشُ قسم بده که یه حرفایی رو نزنه ؛
یه حرفایی باید تو وجود ـمون رسوب کنه تا به شاکلۀ شخصیت ـمون استحکام ببخشه ؛
فقط خدا می دونه الان چه حالی ام و چه روزایی رو گذروندم تا مزۀ این حرفا رو بچشم.
پ ن : الحمد لله بلیط گرفتیم و بزودی مسافر مشهدیم./ دعاگو ـتون هستم ؛ لطفا دعا ـم کنید زیارت امام رضا علیه السلام راه ـمون بِدَن و دست خالی برنگردیم.
پ ن : احساس ِ سوختن به تماشا نمی شود ...
پ ن : شعر از محمدعلی بهمنی
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیرزمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
گاهی لازمه آدم خودشُ قسم بده که یه حرفایی رو نزنه ؛
یه حرفایی باید تو وجود ـمون رسوب کنه تا به شاکلۀ شخصیت ـمون استحکام ببخشه ؛
فقط خدا می دونه الان چه حالی ام و چه روزایی رو گذروندم تا مزۀ این حرفا رو بچشم.
پ ن : الحمد لله بلیط گرفتیم و بزودی مسافر مشهدیم./ دعاگو ـتون هستم ؛ لطفا دعا ـم کنید زیارت امام رضا علیه السلام راه ـمون بِدَن و دست خالی برنگردیم.
پ ن : احساس ِ سوختن به تماشا نمی شود ...
پ ن : شعر از محمدعلی بهمنی
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
.
.
.
خوشا بحال انانکه صفای دلی دارند و مقصدشان عالی است
التماس دعا