م به م یه کارت پستال بســــــــیار زیبا هدیه داده بود.
وقتی بهم نشون داد تا نوشته هاشُ بخونم نتونستم جلوی اشک هامُ بگیرم. کلی خودمُ کنترل کردم ولی بازم نشد. یه وقتایی دل ـم هوا ـشُ می کنه ولی فکر کنم خیلی عوض شدم ؛ حتی برای اون که یه وقتایی دل ـش هوا ـمُ می کرد.
بهش اسمس زدم و گفتم خواب ـشُ دیدم. گفت : " دعام کن. هرچی خدا بخواد."
نمیشه دوست نداشته باشم ـش.
کاش کاری از من ساخته بود...
پ ن : م بهم میگه : " خوش به حال م که یکی مث ِ تو رو داره " ولی نمی دونه تو دلم چه آشوبی ـه...
پ ن : در آتش ِ او زاده شد ققنوس ِ شعر ِ من ...