بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

اون روز وقتی از موسسه بر می گشتم همۀ وجودم پر از آشوب شده بود ...

انگار همون حالی رو داشتم که م داشت ...

فقط تونستم به یه نفر اعتماد کنم و حتمن! به خاطر همون یه نفره که الان حالم با م خیلی فرق داره ...

از خدا می خوام حالش رو به أحسن الحال دگرگون کنه .


پ ن : ارسلان تو باغ سرهنگ می گفت : دل ِ آدم سفره نیست که پیش هرکسی بازش کنه ... پس بذار بقچۀ دل منم درش بسته بمونه.

پ ن : آتش زدی در عود ِ ما / نظّاره کن بر دود ما / مولوی


  • باران بهاری

نظرات  (۱)

  • مادر ریحانه
  • ان شالله میم هم به ارامش میرسه نگران نباش ننه/شوما میتونی ارامش رو سازی کنید
    پاسخ:
    الله اعلم ...

    براش دعا کنید لطفا!  : l

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی