اون روز وقتی از موسسه بر می گشتم همۀ وجودم پر از آشوب شده بود ...
انگار همون حالی رو داشتم که م داشت ...
فقط تونستم به یه نفر اعتماد کنم و حتمن! به خاطر همون یه نفره که الان حالم با م خیلی فرق داره ...
از خدا می خوام حالش رو به أحسن الحال دگرگون کنه .
پ ن : ارسلان تو باغ سرهنگ می گفت : دل ِ آدم سفره نیست که پیش هرکسی بازش کنه ... پس بذار بقچۀ دل منم درش بسته بمونه.
پ ن : آتش زدی در عود ِ ما / نظّاره کن بر دود ما / مولوی