" این پست فقط برای شماست! و با توجه به این که این اثر هنوز منتشر نشده! پس لطفا نه اینجا و نه هیچ جای دیگه از اون استفاده نکنید!" و بعد شعری از یکی از شاعران معاصر رو در ادامه آورده بود که امروز یه بیت از اون همش افتاده بود تو سرم ...
داشتم می گشتم ببینم بالاخره این شعر منتشر شده یا نه که دیدم بله و به این شعر که در ذیل اومده برخوردم ... دیدم قشنگه گفتم اینجا بنویسم شما نیز بخونیدش...
بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاست
وقتى که شاعر حرف دارد آخر دنیاست
شاعر بدون شعر یعنى لال! یعنى گنگ
در چشم هاى گنگ اما حرف دل پیداست
با شعر حق انتخاب کمترى دارى
آدم که شاعر مى شود تنهاست یا تنهاست
هرکس که شعرى گفت بى تردید مجنون است
هر دخترى را دوست مى دارد بدان لیلاست
پروانه ها دور سرش یکریز مى چرخند
از چشم آدم ها خُل است از دید من شیداست
در وسعتش هر سینه داغ کوچکى دارد
دریا بدون ماهى قرمز چه بى معناست
دنیا بدون شاعر ِ دیوانه دنیا نیست
بى شعر، دنیا آرمانشهر فلاطون هاست
من بى تو چون دنیاى بى شاعر خطرناکم
من بى تو واویلاست دنیا بى تو واویلاست
تو نیستى وآه پس این پیشگویى ها
بیخود نمی گفتند فردا آخر دنیاست
تو نیستى و پیش من فرقى نخواهد کرد
که آخر پاییز امروز است یا فرداست
یلداى آدم ها همیشه اول دى نیست
هرکس شبى بى یار بنشیند شبش یلداست
پ ن : شعر از مهدی فرجی
پ ن : این شعر اون شعر نیست!