بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

امشب شب تولدش بود ...

همیشه دوست دارم هدیه ای که می دم خوشحال کننده باشه - هم برای خودم و هم برای خودش - ولی نشد برم چیزی بخرم ؛ برای همین یکی از هدیه هایی که برای تولد خودم دریافت کرده بودم  رو بهش هدیه دادم. امیدوارم خوشش بیاد ...

اومدم نزدیکش نشستم ؛ شاید یه کم غیرمعمول به نظر می رسید ولی کلی باهم در مورد موضوع اخیر صحبت کردیم.

حدود یک ساعت طول کشید تا شاممون رو بیارن ؛ بهش گفتم فکر کنم ما رو فراموش کردن ... خندید و گفت آره ... دوست داشت بیشتر بگه و نظر منُ بپرسه ولی من هنوز نمی دونم باید چه جوابی بهش بدم... اینجور وقتا تنهایی از پسِش برنمیام ...


پ ن : چقد خوبه که خیالِ آدم راحت بشه ... پاک ِ پاک.


  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی