امروز داشتم به " شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن " فکر می کردم ؛
به برعکس این قضیه ؛ اینکه یه وقتایی شنیدن خیلی بهتر از دیدنه مثلا وقتی صدای عزیزی رو بشنویم خیلی بهتره تا عکسشُ یا حتی نامه ـش رو ببینیم؛ ولی امشب وقتی سی دی اون فیلمُ که خریده بودیم دیدیم ، متوجه شدم با اینکه داستان فیلمُ می دونستم و پلان هایی از اونُ دیده بودم ، حسی که با دیدن همۀ فیلم بهم دست داد خیلی متفاوت بود.
هعی ... : (
پ ن : یه حس هایی رو نه نمیشه کشید، نه میشه سرود، نه میشه بیان کرد... فقط باید چشید!
پ ن : آتش بگیر تا که بدانی ...
پ ن : زندگی با همۀ مسخره ـگی و گذرا بودنش ،
گاهی ردّی پاک نشدنی از خودش بجا می ذاره که بیشتر شبیه مُرده ـگی میشه تا زنده ـگی !
یه حسایی رو نه {میشه }کشید
ماجور باشید و همیشه حس بچشید ما که بخیل نیستییم
خوببه فیلم میبینید/منم اخیرن دهلیز و پل چوبی رو دیدم