بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
داشتیم با ف.م حرف می زدیم که زنگ زدند ...
حجاب نداشتم برای همین بدو رفتم تو اتاق ؛ اونم اومد تا حرفامونُ همونجا ادامه بدیم ...
در مورد اتفاقات اخیر حرف زد ؛ منم یه چیزایی گفتم ؛
چندتا مورد پیشنهاد داد ؛
از یه طرف می گم به من چه ، از طرفی نمی خوام باعث ِ ناراحتی ِ کسی بشم و سعی می کنم رضایت ِ همه فراهم بشه...

ساعت از 12 گذشته بود ...
کم کم همه سر و کله شون پیدا می شد تا بفهمن ما داریم در مورد چی حرف می زنیم و چرا حرف زدنمون انقد طول کشیده...
اینکه یه وقتایی باهم خلوت می کنیم خیلی خوبه
قراره به زودی من عقربِ زیر ِ قالی بشم ... این اصطلاحُ  همین چند وقت پیش از تلویزیون یاد گرفتم ؛ تا حالا از هیچکس نشنیده بودم ...
تو خونوادۀ خودمون ندیدم مشکلی با این مسئله وجود داشته باشه ولی تو دوستا و آشناهامون خیلی ها هستند که باهاش مشکل دارن ؛ به نظر من همه چی بستگی به خودِ آدم داره؛ ینی حتی اگه یکی از طرفین هم عاقل باشه مشکلی بوجود نمیاد ...
همیشه سعی می کنم توقعی از کسی نداشته باشم بنابراین فکر نمی کنم در نقش جدیدم هم نکتۀ ناراحت کننده ای بوجود بیاد - حداقل امیدوارم -

  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی