بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

یه کم مونده بود تا زنگ بخوره ...

تو فرصتی که داشتم یه سر به شهر کتاب زدم ؛

واااای ... کتابای فوق العاده ای برای بچه ها داشت ... بعضیاشُ خیلی دوست داشتم بخرم ...

نقشه کشیدم هر وقت قرار شد برای جوجه های دوست و آشنا هدیه بخرم برم سراغ اون کتابا ...

سه تا کتاب داستان مخصوص کلاس اولی ها خریدم ؛

توش با  __َ__ و     ِ   و __ُ__ کلمه ها رو برای خوندن بچه ها آماده کرده...

یه سری از کتابا رو ورق زدم و خوندم ؛ کتابایی بود که ترجمه شده بود و مناسب فرهنگ ما نبود

مثلا یه کتاب داستان در مورد گرفتن پوشک از بچه ها بود ؛

توش نوشته بود چند بار برای یه بچه پوشک بسته بودن و آخرش که همه رو کثیف می کنه، پوشک هاشون تموم میشه و زیر بچه یه دریاچه درست میشه؛ بعد از زبان راوی داستان نوشته بود که اون بچه مدت ها توی اون دریاچه با اسباب بازی هاش بازی می کرده... با اینکه نباید بچه رو ترسوند موافقم ولی موافق نیستم که اینجوری نسبت به طهارت بی تفاوت بشه... به نظرم خوبه که دعواش نکنیم ولی بهش یاد بدیم اگه اینجوری شد باید  از والدینش بخواد تمیزش کنن ...


پ ن : سر زدن به شهر کتاب موکدا توصیه می شود ; )

پ ن : نشد برم برا خودم کتاب ببینم ... هعی ...


  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی