امروز از خیابون بهار به محل کارم اومدم
خاطرات بچگی برام زنده شد ...
اون موقع خ.م اینا خونه ـشون تو خیابون بهار بود و گاهی با مامان میومدیم بهشون سر می زدیم.
یادمه همیشه هر وقت می خواستیم بریم اونجا اول می رفتیم یه سر به فروشگاه لایکو می زدیم و حتما مامان یه چیزی - اگه شده یه جفت روبالشتی - از اونجا می خرید.
اون موقع تو عالم بچگی خیلی چیزا برامون مطرح نبود ... فاصله ای که الان بین من و س.خ هست رو اون موقع احساس نمی کردم و برام مثل یه دوست صمیمی بود ...
پ ن : یه روزی می رسه که هرکسی راهش رو خودش انتخاب می کنه... خودِ خودش !