بماند به رسم خوش یادگاری ...

اینجا دادگاه نیست؛

قضاوتم نکن ...

اینها نوشته های من هستند ؛

شاید حرف های دلم و کارهای روزمرّه ...

دوست داشتی بخون و نظر بده.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

امروز از خیابون بهار به محل کارم اومدم

خاطرات بچگی برام زنده شد ...

اون موقع خ.م اینا خونه ـشون تو خیابون بهار بود و گاهی با مامان میومدیم بهشون سر می زدیم.

یادمه همیشه هر وقت می خواستیم بریم اونجا اول می رفتیم یه سر به فروشگاه لایکو می زدیم و حتما مامان یه چیزی - اگه شده یه جفت روبالشتی - از اونجا می خرید.

اون موقع تو عالم بچگی خیلی چیزا برامون مطرح نبود ... فاصله ای که الان بین من و س.خ هست رو اون موقع احساس نمی کردم و برام مثل یه دوست صمیمی بود ...


پ ن : یه روزی می رسه که هرکسی راهش رو خودش انتخاب می کنه... خودِ خودش !


  • باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی