تا جائی که یادمه آخرین بار محصل دوره راهنمایی بودم که مورد عنایت یه پرنده قرار گرفتم
امروز هم در راه برگشت به خونه به صورت اتفاقی حس کردم خیس شدم... نگاه کردم دیدم وَعــــــــی ! پرنده نسبتا محترم بلایی به سر لباسم آورده که مجبورم بایستم و تمیزش کنم. خدا رو شُکر دستمال مرطوب همراهم بود ولی خیلی افاقه نکرد و انگار که گلاب به روتون یه بچه شیرخوره یه طرف لباس آدمو آباد کرده باشه یه رد سفید ازش به جا موند.
بازم خدا رو شکر که به قول یکی از اساتید بوفالوها پرواز نمی کنند ...
آدم وسواسی ایی نیستم ولی به مرتب بودن لباس هام اهمیت می دم ... سعی کردم لباسمو یه جوری تا بزنم که معلوم نشه ... کار سختی بود ...
پ ن : همیشه اتفاق های غیر منتظره ای وجود داره که آدمو از فکرای خودش بیرون بیاره...