اولش هماهنگ کردیم که منم برم
اما حالم جوری نبود که بتونم دووم بیارم برای همین بهش زنگ زدم و گفتم اونجوری نیستم که بتونم بیام
هرسال هر سه شبُ می رفتم اما امسال هنوز نشده که برم...
خوش بحال اونایی که این روزا کوله شونُ پر کردن ...
پ ن : دارم به رفتن فکر می کنم ... یه جای بی نام و نشون ...
پ ن :
اما حالم جوری نبود که بتونم دووم بیارم برای همین بهش زنگ زدم و گفتم اونجوری نیستم که بتونم بیام
هرسال هر سه شبُ می رفتم اما امسال هنوز نشده که برم...
خوش بحال اونایی که این روزا کوله شونُ پر کردن ...
پ ن : دارم به رفتن فکر می کنم ... یه جای بی نام و نشون ...
پ ن :
در پیله تا به کِی، بر خویشتن تنی؟
_ پرسید کرم را، مرغ از فروتنی.تا چند منزوی در کنج خلوتی؟
در بسته تا به کی در محبس تنی؟در فکر رستنم،
_ پاسخ بداد کرم.خلوت نشسته ام زین روی منحنی.
همسال های من پروانه گان شدند،جستند از این قفس، گشتند دیدنی.
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ،یا پر در آورم بهر پریدنی.
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی،کوشش نمیکنی، پَرّی نمیزنی ...؟