نشسته بودم رو زمین و سرمو به جعبه چرخ خیاطی تکیه داده بودم
-چته؟ خوابت میاد؟
نه ...
- پس چرا ملولی؟ حالت بده ؟ دلت تنگ شده؟
نه ...
-پس چی؟
انگار نه انگار فاطمیه ست ... نه هیئتی ، نه روضه ای ، ...
- تو ببین الان وظیف ـت چیه ؛ حتما که نباید رفت هیئت ...
مامان سعی کرد با حرفاش منو آروم کنه
نمیدونم چم شده بود اما تو دلم آشوب بود ... حالم خوب نبود ...
خودمم نمی دونم واقعا برای نرفتن هیئت بود یا برای چیز دیگه ای...
این چند روز زیاد فکر کردم ؛
به خودم ، به روزگارم ، به اینکه ساعت های شبانه روزمو دارم چجوری میگذرونم ، به کسایی که باهاشونم ،
به اینکه چی می خواستم بشم و اینکه الان کجام ، ... ، به خیلی چیزا ... خیلی چیزا ...
دیدم باید با خودم بجنگم
باید یکم جدی بشم
باید دور بشم
باید برم
دلم همیشه راست میگه ... ایندفعه میخواد پا بذارم روش - رو دلم - ؛
باید گوش بدم ... به دلم ، به حرفش ؛
حس یه قاصدک رها رو دارم که باد داره می بردش ...
حالا مدت هاست که فهمیدم دست و پا زدن فایده ای نداره ؛
باید خودم رو رها کنم تا کمتر آسیب ببنیم
باید راضی باشم به شرایطم و
مثل همیشه
برای همه!
بخندم
: )
پ ن : چون زُلف تو ام جانا در عین پریشانی . . .
پ ن : قاصدک شعر مرا از بر کن ؛ برو آن گوشۀ باغ ، سمت آن نرگس مست ، و بخوان در گوشش و بگو باور کن ...
پ ن : باور کن!
-چته؟ خوابت میاد؟
نه ...
- پس چرا ملولی؟ حالت بده ؟ دلت تنگ شده؟
نه ...
-پس چی؟
انگار نه انگار فاطمیه ست ... نه هیئتی ، نه روضه ای ، ...
- تو ببین الان وظیف ـت چیه ؛ حتما که نباید رفت هیئت ...
مامان سعی کرد با حرفاش منو آروم کنه
نمیدونم چم شده بود اما تو دلم آشوب بود ... حالم خوب نبود ...
خودمم نمی دونم واقعا برای نرفتن هیئت بود یا برای چیز دیگه ای...
این چند روز زیاد فکر کردم ؛
به خودم ، به روزگارم ، به اینکه ساعت های شبانه روزمو دارم چجوری میگذرونم ، به کسایی که باهاشونم ،
به اینکه چی می خواستم بشم و اینکه الان کجام ، ... ، به خیلی چیزا ... خیلی چیزا ...
دیدم باید با خودم بجنگم
باید یکم جدی بشم
باید دور بشم
باید برم
دلم همیشه راست میگه ... ایندفعه میخواد پا بذارم روش - رو دلم - ؛
باید گوش بدم ... به دلم ، به حرفش ؛
حس یه قاصدک رها رو دارم که باد داره می بردش ...
حالا مدت هاست که فهمیدم دست و پا زدن فایده ای نداره ؛
باید خودم رو رها کنم تا کمتر آسیب ببنیم
باید راضی باشم به شرایطم و
مثل همیشه
برای همه!
بخندم
: )
پ ن : چون زُلف تو ام جانا در عین پریشانی . . .
پ ن : قاصدک شعر مرا از بر کن ؛ برو آن گوشۀ باغ ، سمت آن نرگس مست ، و بخوان در گوشش و بگو باور کن ...
پ ن : باور کن!