دیشب سعی کردم همۀ سوء تفاهمات ایجاد شده رو برطرف کنم ؛
یه جوری که اطمینان حاصل بشه که راه انتخاب شده اشتباهه .
اما نمی دونم چه اصراری داره به اشتباهش ادامه بده
برام مهم نیست چجوری به نظر برسم اما نمی تونم تو این مسیر اشتباه همراهیش کنم
این خودخواهیه که فقط به فکر خودمون باشیم
پس اون که زندگیشو باخته چی؟
پس اون که سال های عمرشو برامون گذاشته چی؟
پس اون که یه روزایی براش همه کس بودیم چی؟
دیشب خوابم نمی برد ... شاید بی خوابی زده بود به سرم ... شاید هم بخاطر بحث های بی نتیجۀ همیشگی
راست گفتند که نرود میخ آهنین در سنگ!
اونی که خودشو به خواب بزنه رو نمیشه بیدار کرد.
یادمه یه بار با ر.م بحثی در مورد عشق داشتیم ... نتیجه بحثمون این شد که عشق یعنی دیگرخواهی؛
اما من تو بحث دیشب فقط خودخواهی دیدم ...
شاید زمان و فاصله برای اثبات حرفام لازم باشه
پ ن :
باید از خود برانمت هرچند ، خویشتن-خواه خوانی ام زین رو
ازچه رو دوست داری ام وقتی ، صدجفا کرده ای بدان مه رو ؟